ساختار مدیریت: انواع، انواع و عملکردها
ساختار مدیریت: انواع، انواع و عملکردها

تصویری: ساختار مدیریت: انواع، انواع و عملکردها

تصویری: ساختار مدیریت: انواع، انواع و عملکردها
تصویری: تصمیم گیری، انواع تصمیم گیری، تکنیک های تصمیم گیری 2024, ممکن است
Anonim

ساختار مدیریت چیست؟ این اصطلاح به چه معناست؟ اگر نمی دانید به سوالات چه پاسخی بدهید، پس حتما مقاله ما را بخوانید. ما با ساختار مدیریت شروع می کنیم و با تمام تفاوت های ظریف این حوزه به پایان می رسانیم. باور کنید کسل کننده نخواهد بود.

این چیست

ادبیات آموزشی
ادبیات آموزشی

ما ساختار سیستم مدیریت را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد، اما ابتدا تعریف می کنیم که مدیریت چیست.

این اصطلاح به معنای انواع اشکال، روش ها و تکنیک های تولید و مدیریت پرسنل است. به محض ظهور مدیریت، شیء آن تقسیم ناپذیر بود، اما با گذشت زمان، چندین شیء از شیء مشترک جدا شدند، که بعداً جهت های خود از آن ظاهر شد. اگر در مورد زمان حال صحبت کنیم، پس انواعی از مدیریت برای یک کشور خاص وجود دارد. به عنوان مثال، مدل مدیریت روسیه در سراسر جهان شناخته شده است.

همه چیز چگونه شروع شد

قبل از بحث در مورد ساختار مدیریت، ایده خوبی است که ساختار مدیریت را تعریف کنید.

امروزه تئوری مدیریت دو نوع مدیریت سازمانی وسازمان ها: ارگانیک و بوروکراتیک. هر یک از آنها پایه ها و ویژگی های متفاوتی دارند که به ما امکان می دهد حوزه های استفاده و چشم انداز توسعه را برجسته کنیم.

به گفته مورخان، نوع بوروکراسی اولین کسی بود که شکل گرفت. نویسنده این مفهوم ماکس وبر جامعه شناس آلمانی بود که این نظریه را در آغاز قرن بیستم توسعه داد. جوهر آن چیست؟ وبر یک مدل هنجاری از بوروکراسی عقلانی را توسعه داد که سیستم های پاسخگویی، ارتباطات، ساختار کار، پرداخت و روابط در شرکت را به طور اساسی تغییر داد. این جامعه شناس اساس الگو را سازمانی سازمان یافته دانست که هم از مردم و هم از ساختارها مطالبات جدی دارد. ما می توانیم مفاد کلیدی این مدل ساختار مدیریت را برجسته کنیم:

  1. تقسیم کار، فقط یک متخصص واجد شرایط باید در هر موقعیت باشد.
  2. سلسله مراتب مدیریت. در این حالت، سطح پایین تابع سطح بالایی است.
  3. هنجارها و قوانین رسمی که تضمین می کند مدیران وظایف و وظایف خود را به طور یکسان انجام می دهند.
  4. روح نگرانی رسمی. مربوط به مسئولان در حین انجام وظایفشان.
  5. اشتغال فقط در صورتی که نامزد دارای شرایط صلاحیت باشد، نه ترجیحات شخصی مدیر.

در ساختار بوروکراتیک مدیریت، چندین مفهوم اساسی قابل تشخیص است - مسئولیت، عقلانیت، سلسله مراتب. این جامعه شناس معتقد بود که جابجایی فرد و موقعیت غیرممکن است، زیرا محتوا و ترکیب فعالیت مدیریتی باید توسطنیازهای سازمان، نه کارکنان آن. نسخه هایی که به طور خاص تدوین شده اند به کارکنان اجازه نمی دهند در رویکرد خود نسبت به کار خلاق باشند یا ذهنیت خود را نشان دهند. شاید این تفاوت بین ساختار مدرن سازمان مدیریت و ساختار اجتماعی تثبیت شده تاریخی باشد. تفاوت دیگر این است که ساختار جامعه بر تعالی و مشارکت تأکید داشت.

ساختار مدیریت بوروکراتیک در طول سالیان عمر خود بارها کارآمدی خود را به ویژه در سازمان های بسیار بزرگ ثابت کرده است. بالاخره آنجاست که آنها برای حرکت به سمت یک هدف نیاز به کار هماهنگ دارند.

چه چیزی در مورد ساختار سازمانی یک سازمان مدیریت غیرعادی است؟ ماهیت آن تقسیم کار مدیریت تولید است. در این حالت، هر موقعیت و واحدی به منظور انجام کارهای معین یا مجموعه ای از کارکردها ایجاد می شود. به منظور اجرای کیفی وظایف خود، مقامات دارای حقوق خاصی برای مدیریت منابع هستند. همین افراد مسئول انجام وظایف محول شده به آنها هستند.

دستورالعمل های مدیریت

ساختار مدیریت مالی
ساختار مدیریت مالی

قبلاً گفتیم که ساختار سیستم مدیریت دارای شاخه های زیادی است. علاوه بر این، ساختار دارای الزامات خاصی است. از جمله:

  1. کارایی. تصمیمات استراتژیک باید به موقع گرفته شوند.
  2. بهینه. این در مورد عقلانیت با تعداد کمی از سطوح مدیریت است.
  3. قابلیت اطمینان. بازتاب قابل اعتماد و بدون وقفه اطلاعات.
  4. انعطاف پذیری. در این مورد، ما در مورد توانایی تغییر مداوم صحبت می کنیم.
  5. اقتصاد. از طریق حداکثر اثر با هزینه کم به دست می آید.
  6. پایداری سیستم سازه. ما در مورد یکپارچگی و تغییر ناپذیری سیستم، چه تحت تأثیرات داخلی و چه خارجی صحبت می کنیم.

انواع مختلفی از ساختارهای مدیریتی در مدیریت وجود دارد. بیایید نگاهی به آنها بیندازیم:

  1. مدیریت استراتژیک. ما در مورد جهت دهی تولید به خواسته ها و نیازهای مصرف کنندگان، انطباق شرکت با محیط خارجی صحبت می کنیم که در نتیجه آن اهداف مورد نظر محقق می شود. مدیریت استراتژیک تحت کنترل مدیریت عالی سازمان است.
  2. مدیریت عملیاتی. این امر مستلزم سازماندهی و مدیریت فرآیندها برای اجرای برنامه های عملیاتی و همچنین کنترل تولید است. این شامل توزیع منابع، کار، انجام تنظیمات مهم در فرآیندهای مالی و تولید، و همچنین پیشرفت این تکالیف است.
  3. مدیریت تاکتیکی. ساختار تاکتیکی مدیریت در مدیریت با هدف توسعه یک استراتژی سازمانی است. معمولاً این کار توسط مدیریت میانی انجام می شود و حدود یک سال آینده است. این نوع مدیریت را می توان به کار روزانه نسبت داد.
  4. مدیریت تولید. ما در مورد مدیریت فرآیندهای کمکی، اصلی و همچنین پشتیبانی صحبت می کنیم که به واسطه آنها کالاهای عرضه شده به بازار تولید می شوند.
  5. مدیریت بازاریابی. ماهیت مدیریت مطالعه بازارها، دیدگاه استو شرایط فعلی، سیاست قیمت گذاری را شکل دهید، کانال های توزیع ایجاد کنید، به کارهای تبلیغاتی بپردازید.
  6. مدیریت در حوزه لجستیک. در اینجا ما در مورد اجرای قراردادهای تجاری صحبت می کنیم که برای تامین محصولات نیمه تمام، مواد، قطعات منعقد می شود. و همچنین این شامل تحویل، بسته بندی، فرآیندهای کنترل ورودی، تحویل محصولات نهایی به جمعیت، ذخیره سازی آن می شود.
  7. مدیریت مالی. شامل مدیریت روابط مالی و جابجایی منابع مالی است.
  8. مدیریت پرسنل. در اینجا ما در مورد برنامه ریزی نیروی کار، ارزیابی پرسنل و انتخاب بهترین آنها، انتخاب پرسنل، تعیین حقوق و مزایا، آموزش و آموزش پیشرفته، سازگاری و جهت گیری حرفه ای، ارزیابی عملکرد کاری صحبت می کنیم.
  9. مدیریت حسابداری. مدیریت ساختار سازمانی مدیریت از این نوع با هدف جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل و پردازش آن است. این کار به این دلیل انجام می‌شود که بعداً بتوانید شاخص‌های خود را با سایر شرکت‌هایی که در کارهای مشابه فعالیت می‌کنند مقایسه کنید.
  10. مدیریت نوآوری. وظیفه این مسیر تجسم فعالیت خلاقانه افراد برای ایجاد محصولاتی است که به نوعی بهتر از محصولات منتشر شده قبلی هستند.
  11. مدیریت تطبیقی. کارکنان مشغول تطبیق شرکت با شرایط محیط خارجی هستند.

همانطور که می بینید، ساختارهای سازمانی مدیریت مدیریت با یکدیگر بسیار متفاوت است. موضوع هنوز فاش نشده است و درک موضوع در مورد آن برای شما بسیار دشوار است، اما اگر شمابه خواندن ادامه دهید، دیگر سوالی وجود نخواهد داشت.

انواع مدیریت

قبل از باز کردن موضوع، بیایید بفهمیم که منظور از تعریف چیست. بنابراین، انواع مدیریت به عنوان حوزه های خاصی از فعالیت های مدیریتی درک می شود که به طور جدایی ناپذیری با حل وظایف مدیریتی خاص مرتبط هستند.

مدیریت بر اساس هدف به کلی و عملکردی تقسیم می شود. معنای اولی مدیریت کار شرکت به طور کامل یا در پیوندهای جداگانه است. مدیریت ویژه یا عملکردی به عنوان مدیریت حوزه های خاصی از شرکت یا واحدهای آن درک می شود. این فقط شامل حوزه‌های مدیریتی می‌شود که در بالا فهرست کردیم.

مدیریت از نظر محتوا نیز متفاوت است. تخصیص مدیریت استراتژیک، هنجاری و عملیاتی. فرض اول این است که مدیر استراتژی ها را توسعه می دهد، آنها را در طول زمان توزیع می کند، کنترل اجرای آنها را فراهم می کند و پتانسیل موفقیت شرکت را شکل می دهد.

مدیریت نظارتی شامل اجرا و توسعه فلسفه شرکت، سیاست تجاری، شکل‌گیری اهداف استراتژیک مشترک، تعیین موقعیت شرکت در بازار است.

مدیریت عملیاتی را می توان گفت توسعه اقدامات عملیاتی و تاکتیکی است که با هدف اجرای واقعی استراتژی های توسعه سازمانی انجام می شود.

اصول مدیریت

مدار اصلی
مدار اصلی

ساختار مدیریت مالی یا هر چیز دیگری بر اساس اصول خاصی استوار است. در مورد آنها در حال حاضربیایید صحبت کنیم اصول چیست؟ اینها الزامات پایدار و الگوهای کلی هستند، تنها در صورت رعایت آنها، توسعه مؤثر شرکت تضمین می شود.

بنابراین، اصول عبارتند از:

  1. سلسله مراتب.
  2. صداقت.
  3. بهینه و هدفمند.
  4. دموکراسی‌سازی.
  5. تمرکززدایی و تمرکز.

همچنین چندین رویکرد مدیریتی وجود دارد که نه تنها در ساختار مدیریت مالی، بلکه با هر روش دیگری همخوانی دارد. یک رویکرد فرآیندی و سیستمی وجود دارد و اگر در مورد اول از مدیریت به عنوان یک فرآیند صحبت می کنیم، مثلاً سازمان، برنامه ریزی، انگیزه، نظارت و غیره، در مورد دوم در مورد تعیین وظایف و اهداف به صورت نشانگر به عنوان یک قاعده، یک درخت هدف ساخته می شود که با کمک آن سیستم به زیر سیستم ها تقسیم می شود. یک مثال بارز تقسیم سازمان به بخش‌ها است.

هنوز درک این موضوع سخت است، درست است؟ اشکالی ندارد، ما هر رویکرد را جداگانه پوشش خواهیم داد.

رویکرد سیستمی

اگر همه چیز با ساختار اصول مدیریت روشن است، پس بیایید رویکرد سیستماتیک را عمیق تر مطالعه کنیم. اساس این رویکرد مطالعه اشیا به عنوان سیستم است. به لطف یک رویکرد سیستماتیک، شرکت به اندازه کافی مشکلات را در زمینه های خاص شناسایی کرده و آنها را حل می کند.

برای واضح تر شدن، بیایید یک سیستم را تعریف کنیم. بنابراین، یک سیستم مجموعه ای از عناصر است که به هم پیوسته هستند و یک وحدت و یکپارچگی را تشکیل می دهند.

رویکرد سیستمی اصول خاص خود را دارد که آنها نیز ضروری هستندبگو از جمله:

  1. سازه ای. توصیف سیستم از طریق استقرار ساختار آن یعنی روابط و ارتباطات سیستم رخ می دهد.
  2. صداقت. ما در مورد وابستگی هر عنصر به عملکرد، مکان و چیزهای دیگر صحبت می کنیم.
  3. سلسله مراتب. هر جزء سیستم به نوبه خود یک سیستم است و در همه چیز همینطور است.
  4. رابطه بین محیط و ساختار. ویژگی ها تنها در هنگام تعامل با محیط در سیستم ظاهر می شوند و شکل می گیرند. تعدد توضیحات هر سیستم. از آنجایی که هر سیستم پیچیده است، برای مطالعه مناسب، لازم است مدل‌های مختلفی ساخته شود که ویژگی‌های خاص مدل را توصیف کند.

ساختار سیستم مدیریت کیفیت مستلزم برخی قوانین بیشتر است. اینجا آنها هستند:

  1. تصمیم گیری فقط می تواند با یک فرمول بندی واضح و شناسایی اهداف خاص آغاز شود.
  2. هر مشکلی به عنوان یک کل در نظر گرفته می شود و به همین دلیل عواقب هر تصمیم باید از قبل شناسایی شود.
  3. شما باید راه های جایگزینی برای دستیابی به اهداف پیدا کنید و همچنین آنها را تجزیه و تحلیل کنید.
  4. نباید هدف کلی با اهداف فردی در تضاد باشد.
  5. رعایت اصل صعود از مطلق به انضمام ضروری است.
  6. باید وحدت ترکیب، تجزیه و تحلیل وجود داشته باشد و ما در مورد تاریخ و منطق صحبت می کنیم.
  7. پیوندهای با کیفیت متفاوت باید در شی آشکار شوند.

برای شفاف‌تر کردن ساختار سیستم مدیریت کیفیت، بیایید با یک مثال به چگونگی این اتفاق نگاه کنیم.

در طول یک رویکرد سیستماتیکابتدا پارامترهای خروجی سرویس یا محصول تشکیل می شود. مدیران ملزم به تکیه بر تحقیقات بازار هستند. بر اساس همین داده ها مسائل مربوط به موضوع تولید، هزینه های نیروی کار، کیفیت کالای تولید شده و … حل می شود. مهم این است که همه سوالات باید همزمان پاسخ داده شوند. تنها در صورت رعایت این قانون، خروجی طبق مقررات رقابتی خواهد بود.

گام بعدی در ساختار عملکردی مدیریت، تعریف پارامترهای ورود خواهد بود. این در مورد منابع و اطلاعات لازم برای فرآیند است. مدیران ابتدا سطح سازمانی و فنی سیستم تولید را مطالعه خواهند کرد: سطح سازماندهی تولید، فناوری، مدیریت و نیروی کار. سپس داده های به دست آمده باید با پارامترهای محیط خارجی مانند اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فناوری و غیره مقایسه شوند.

به هر حال، سیستم ها می توانند هم باز و هم بسته باشند. بیایید در مورد هر یک از آنها با جزئیات بیشتری صحبت کنیم.

سیستم های بسته و باز

مدیریت صحیح
مدیریت صحیح

ما قبلاً به طور کلی توضیح داده ایم که ساختار مدیریت استراتژیک چیست و نه تنها. اکنون بیایید بفهمیم که یک سیستم مدیریت باز و بسته چیست.

سیستم باز سیستمی است که از منابع و انرژی از بیرون تغذیه می کند. یک گیرنده رادیویی یا یک ماشین حساب با باتری داخلی خورشیدی چنین سیستمی در نظر گرفته می شود.

یک بسته را می توان گفت که منبعی از منابع یا انرژی در درون خود دارد. نمونه ای از سیستم بسته ساعتی است که منبع انرژی داخلی دارد.این همچنین شامل تولید با منبع انرژی خود یا یک ماشین در حال کار می شود.

معلوم می شود که بنگاه های اقتصادی نمی توانند تنها با انرژی داخلی کار کنند، زیرا کار به منابع، کار با خریداران بالقوه و غیره نیاز دارد.

عملکردهای مدیریت

ساختارهای سازمانی سیستم مدیریت به عنوان نام های زیبا وجود ندارند، بلکه دارای تعدادی کارکرد هستند. با تشکر از آنها، یک ترکیب پایدار از انواع کارهای مدیریتی، که ویژگی های خاص خود را دارند، تعیین می شود. به عنوان یک قاعده، آنها با همگنی اقدامات، اهداف، اشیاء مشخص می شوند. همچنین، توابع دارای وظایف و زمینه های فعالیت مدیریت مشترک هستند، آنها کمتر از همه به ویژگی های شرکت بستگی دارند.

تقسیم کارکردها این امکان را فراهم می کند که وظایف اصلی و انواع فعالیت های مدیریتی را مشخص کنید و همچنین رویه ها و قوانین اجرای آنها را تنظیم کنید.

ما انواع ساختار مدیریت را بررسی کردیم و در مورد یک رویکرد سیستماتیک صحبت کردیم، اما هنوز موضوع به طور کامل فاش نشده است. در مورد کارکردهای رویکرد سیستمی توضیحاتی وجود ندارد. بنابراین، توابع تقسیم می شوند:

  1. ژنرال. این شامل برنامه ریزی، تعیین اهداف، نظارت و سازماندهی وظایف است.
  2. اجتماعی-روانی. این در مورد انگیزه و تفویض اختیار است. عملکرد مستقیماً با وضعیت روانی و ماهیت روابط صنعتی مرتبط است.
  3. فناوری. ارتباطات و راه حل ها بخشی از این عملکرد هستند.

همه این توابع به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند و یکدیگر را تکمیل می کنند. به عبارت دیگر نمی توانعملکرد کنید و از یکی دیگر استفاده نکنید.

اما این بدان معنا نیست که حوزه کاری که مدیریت سازمان محسوب می شود را نمی توان به کارکردهای جداگانه متمرکز بر گروه های اصلی تقسیم کرد. ما در مورد گروه های زیر صحبت می کنیم:

  1. مدیریت عمومی. این شامل تنظیم سیاست ها و مقررات مدیریت، انگیزه، سازماندهی کار، کنترل، هماهنگی و البته مسئولیت پذیری می شود.
  2. حوزه های خاصی از حکومت. یک مثال بارز تولید، بازاریابی، منابع انسانی، دارایی های ثابت و امور مالی است.
  3. مدیریت ساختار شرکت. ما در مورد موضوع فعالیت، ایجاد، اشکال قانونی، سازماندهی، انحلال و بازسازی بنگاه صحبت می کنیم.

رویکرد فرآیند

سیستم مدیریت
سیستم مدیریت

سازماندهی ساختار مدیریت (مدیریت) را می توان با توجه به رویکرد فرآیندی برنامه ریزی کرد. این در مورد چیست؟ این یک رویکرد مدیریتی مبتنی بر رویکرد سیستماتیک است. بر اساس رویکرد فرآیندی، کار شرکت به گونه ای سازماندهی می شود که فعالیت های سازمان به فرآیندهای تجاری تقسیم می شود، درست مانند دستگاه مدیریت به بلوک ها. به عنوان یک قاعده، رویکرد فرآیند به عنوان یک طرح با پیوندهای زنجیره ای (عملیات) جداگانه ارائه می شود. یک زنجیره مشتق همیشه به یک محصول ختم می شود. به هر حال، پیوندهایی که مسئولیت یک فرآیند تجاری خاص را بر عهده دارند از زیر بخش های ساختار تشکیل می شوند.

اصول رویکرد فرآیندی به شرح زیر است:

  1. مسئولیت همه شرکت کنندگان در زنجیره برای نتایج اقتصادی.
  2. گرایش بهترجیحات مصرف کننده و بهبود کیفیت محصول.
  3. ایجاد انگیزه در کارکنان در بالاترین سطح.
  4. تضعیف بوروکراسی.

اما رویکرد فرآیندی، به عنوان ساختار فرآیند مدیریت، ویژگی های متمایز خود را دارد. اینها نکات هستند:

  1. مراحل مدیریتی کاهش می‌یابد، به همین دلیل تصمیم‌گیری‌ها با شتاب گرفته می‌شود.
  2. مدیریت اختیارات و مسئولیت خود را به کارکنان شرکت تفویض می کند.
  3. شرکت به دقت بر کیفیت خدمات و محصولات نظارت دارد.
  4. همه فناوری های مربوط به فرآیندهای کسب و کار خودکار و رسمی شده اند.

چه مشکلاتی ممکن است ایجاد شود؟

ساختار و مفهوم مدیریت، به طور دقیق تر، رویکرد فرآیندی، بسیار ساده به نظر می رسد، اما در واقعیت، مدیران با تعدادی مشکلات مواجه هستند. چرا این اتفاق می افتد؟ اول از همه، همه چیز به پول و زمان برمی گردد. اما، از سوی دیگر، این امر در مورد هر موقعیتی که یک نظریه آزمایش نشده در یک شرکت معرفی می شود، صدق می کند. با این وجود، این تنها مشکل مرتبط با گذار به رویکرد فرآیندی نیست. تعداد کمی از آنها وجود دارد، ما فقط موارد اصلی را لیست می کنیم:

  1. معرفی رویکرد فرآیندی فقط در سطح رسمی.
  2. معرفی رویکرد در سطح غیر رسمی.
  3. اختلاف بین سیستم ایجاد شده و وضعیت واقعی امور.
  4. فرایندها تنظیم نشده اند یا مدیریت نمی داند چگونه آنها را مدیریت کند.
  5. مدیران نمی خواهند رویکرد فرآیند را به عنوان یک ایدئولوژی جدید سازمان درک کنند.
  6. مدیران نیستندآماده برای تغییرات شدید، به ویژه تغییر ساختار شرکت.
  7. عدم تعهد، انگیزه یا شایستگی در بهینه سازی فرآیند.

چگونه با کمترین تلفات به مدیریت فرآیند تغییر دهید؟

چارچوب مدیریت کیفیت به گونه ای است که برای اجرای موفقیت آمیز آن باید از روش های مناسب استفاده کرد. و اگر اجرای رسمی و غیررسمی اشتباه تلقی شود چگونه می توان به این امر دست یافت؟ چندین روش وجود دارد، بیایید آنها را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.

روش های انتقال

افزایش سود
افزایش سود

دو روش برای انتقال بدون دردسر به نوع جدیدی از ساختار مدیریت سازمانی وجود دارد: روش کامل و پایان به پایان.

روش اول برای رویکرد سیستمی و فرآیندی مناسب است، زیرا مبتنی بر تخصیص فرآیندهای تجاری در ساختار سازمانی موجود است. تنها در این صورت می توانید به ساختار فرآیند بروید. مقررات متعددی اساس روش در نظر گرفته می شود. یعنی:

  1. طبقه بندی و تخصیص فرآیندهای تجاری.
  2. توسعه روشها و استانداردهایی که اثربخشی فرآیندهای مدیریتی را تضمین می کند.
  3. تشکیل زنجیره ای از فرآیندها در یک ساختار از قبل کار می کند.
  4. انتخاب منابع و ایجاد پایگاه اطلاعاتی برای انجام کار در فرآیندها.
  5. تجزیه و تحلیل و نظارت بر فرآیندها.
  6. بهبود فرآیندهای کسب و کار.
  7. معرفی اقداماتی که به دستیابی به اهداف برنامه ریزی شده کمک می کند.

در مورد روش پایان به انتها، برای رویکرد موقعیتی یا فرآیندی مناسب است. چیجوهر است؟ مدیریت فرآیندهای تجاری سرتاسری را یادداشت می‌کند، که برای آن شرح توالی کار و گردش کار در حال آماده‌سازی است. پس از آن، آنها در ساختار فرآیند، که اغلب ماتریسی است، قرار می گیرند. در این روش ابتدا مدل با توجه به موقعیت تهیه می شود، سپس فرآیندهای موجود مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. پس از آن، توسعه بهترین مدل و سازماندهی مجدد آن فرآیندهایی که بر اساس آن کار می کنند آغاز می شود. آخرین مرحله آماده سازی ساختار فرآیندی جدید سازمان است.

معلوم است که همه مشکلات به دلیل فقدان مهارت های مدیریتی برای مدیریت پرسنل ایجاد می شود. هر نوع ساختار مدیریتی، بنیانگذار شرکت و کارکنان مدیریت باید بتوانند کارکنان را درگیر کرده و به آنها علاقه مند شوند. در این مورد، ویژگی های رهبری نقش تعیین کننده ای دارند. دومی باید به ذهن کارگران منتقل کند که تغییر رویکرد مساوی با تغییر ایدئولوژی است. تنها پس از اینکه ایده در ذهن مردم تسخیر شد، می توان گفت که این ابزار مفید خواهد بود. کارکنان با اتخاذ روش‌های جدید موافقت خواهند کرد و مدیریت به آنها برای سازگاری پاداش می‌دهد.

رویکرد موقعیتی

ما قبلاً ساختار توابع مدیریت و رویکردهای اصلی را در نظر گرفته ایم، صحبت در مورد بقیه مفید خواهد بود. از جمله آنها رویکرد موقعیتی است. در دهه شصت قرن گذشته ظاهر شد. حامیان آن انتخاب روش های مدیریتی را با در نظر گرفتن عوامل محیطی و موقعیت پیشنهاد می کنند. این روش در صورتی مؤثر است که با شرایط حاکم مطابقت داشته باشد.

تا امروز، رویکرد موقعیتیبه ندرت استفاده می شود، زیرا اولویت به رویکرد سیستماتیک و فرآیندی داده می شود.

رویکرد کمی

به محض توسعه علوم دقیق، این روش در همان زمان به وجود آمد. حتی تاریخ دقیق آن مشخص است - 1950. چرا اینقدر وابستگی؟ واقعیت این است که دستاوردهای فیزیک، ریاضیات و فن آوری کامپیوتر به طور فعال در مدیریت شروع شد. این به این دلیل است که ساخت مدل‌های مجازی برای مدیریت موجودی، تخصیص منابع، برنامه‌ریزی استراتژیک، نگهداری و غیره بسیار آسان‌تر از معرفی یک ساختار جدید در هر بار، پر کردن برجستگی‌ها است. امروزه در شکل خالص آن، رویکرد کمی عملا یافت نمی شود. به عنوان یک قاعده، بخشی از یک رویکرد فرآیند یا سیستم است.

انواع سازه

انتقال به یک سیستم جدید
انتقال به یک سیستم جدید

انواع اصلی ساختارهای کنترل بسته به ماهیت اتصال متمایز می شوند. این است:

  1. عملکردی.
  2. خطی.
  3. ماتریس.
  4. خطی-عملکردی.
  5. چندین.
  6. بخش.

نمودار سازمانی منعکس کننده موقعیت موقعیت ها و بخش هایی است که در واقعیت وجود دارد. اتصالات نیز به نوبه خود به دسته‌هایی تقسیم می‌شوند:

  1. خطی. ما در مورد تابعیت اداری صحبت می کنیم.
  2. تعاونی. ارتباط بین واحدهای هم سطح ردیابی می شود.
  3. کارکردی. زیرمجموعه اداری مستقیم وجود ندارد، اما در عین حال، ارتباطات بر اساس حوزه فعالیت تقسیم می شود.

ساختار کنترل خطی به این شکل ساخته شده استبه گونه ای که هر مدیر در هر نوع فعالیتی مسئولیت واحدهای تابعه را بر عهده دارد. از مزایای آن، می توان یک طرح نسبتا ساده، وحدت فرماندهی و اقتصاد نام برد. در عین حال، نقطه ضعف لازمه صلاحیت مدیران است، باید بالا باشد. اکنون این ساختار تقریباً از کار افتاده است.

ساختار عملکردی از این جهت قابل توجه است که رابطه نزدیکی بین مدیریت عملکردی و مدیریتی دارد. در اینجا اصل وحدت فرماندهی وجود ندارد، درست مانند همکاری بین بخش ها. به همین دلیل، ساختار نیز عملاً از کار افتاده است.

ساختار خطی-عملکردی ساختار سلسله مراتبی پلکانی نامیده می شود. در این مورد، مدیران خط، روسای یک نفره هستند و بدنه های عملکردی به آنها کمک می کنند. مهم است که مدیر خط پایین به مدیران عملکردی گزارش ندهد، حتی اگر آنها یک پله بالاتر باشند. این ساختار بلافاصله محبوبیت یافت و تقریباً در همه جا مورد استفاده قرار گرفت.

ساختار تقسیمی به گونه ای ساخته شده است که شاخه ها از نظر جغرافیایی یا بر اساس نوع فعالیت متمایز می شوند.

درباره ساختار ماتریسی، می توان گفت که می تواند چندین مدیر روی یک مجری وجود داشته باشد. یک طرح مشابه اغلب در شرکت هایی که در چندین منطقه به طور همزمان فعالیت می کنند استفاده می شود. از آنجایی که راحتی ساختار واضح است، جای تعجب نیست که این ساختار ماتریسی است که جایگزین ساختار خطی-عملکردی می شود.

ساختار چندگانه از این جهت خاص است که ساختارهای مختلف را در سطوح مختلف مدیریت ترکیب می کند. یک مثال می تواند زمانی باشدشرکت یک ساختار مدیریت شعبه را اتخاذ کرد و در خود بخش ها می توان یک ساختار ماتریسی یا خطی-عملکردی ایجاد کرد. این سازه تا به امروز مورد استفاده قرار می گیرد و محبوبیت خود را از دست نمی دهد.

همانطور که قبلاً فهمیدید، برای تبدیل شدن به یک مدیر خوب، باید علم را به طور عمیق مطالعه کنید، از جمله ساختار اهداف مدیریت. مهم نیست که یک فرد چقدر خوب باشد، بدون دانش تئوری، بعید است که چیزی درست شود. ما فقط می توانیم یک چیز را توصیه کنیم - مطالب را یاد بگیرید.

توصیه شده: