کنترل استراتژیک: وظایف، مراحل و معیارهای ارزیابی
کنترل استراتژیک: وظایف، مراحل و معیارهای ارزیابی

تصویری: کنترل استراتژیک: وظایف، مراحل و معیارهای ارزیابی

تصویری: کنترل استراتژیک: وظایف، مراحل و معیارهای ارزیابی
تصویری: گوز زدن پریانکا چوپرا هنرپیشه بالیوود در یکی از برنامه های لایف تلویزیونی |C&C 2024, آوریل
Anonim

نوع استراتژی که یک تیم در یک کسب و کار استفاده می کند برای اینکه آیا یک شرکت رشد و موفقیت بلندمدت خواهد داشت یا خیر، کلیدی است. مشکل این است که ارزیابی اینکه آیا استراتژی انتخاب شده درست است یا اینکه اصلاحی لازم است دشوار است. اگر از انواع رایج کنترل استراتژیک (کنترل استراتژیک، کنترل SC) برای تجزیه و تحلیل استراتژی توسعه یافته، تعیین اثربخشی و شناسایی نقاط قوت و ضعف استفاده کنید، این فرآیند آسان تر می شود. بدون این، شرکت قادر نخواهد بود خود را با تغییرات خارجی در صنعت، که نیاز به اقدامات اصلاحی فوری دارد، وفق دهد.

تاریخچه روش

تاریخچه روش
تاریخچه روش

اگرچه کنترل یکی از شش "کارکرد مدیریت" بود که هنری فایول در اوایل سال 1917 به آن اشاره کرد، ایده و مفهوم آن در اواخر دهه 1970 در ادبیات اقتصادی مدیریت ظاهر شد. اثر J. H. Horowitz "Strategicکنترل: چالشی جدید برای مدیریت بهتر» در سال 1979 منتشر شد. و احتمالاً اولین مقاله ای است که این موضوع را به تفصیل مورد بحث قرار می دهد.

یک چالش کلیدی در کنترل برنامه ریزی استراتژیک، نیاز به مقابله با عدم قطعیت است. تجزیه و تحلیل مهم مایکل گلد و اندرو کمپبل نشان داد که از روش های مختلف کنترل استفاده می شود. از کنترل مالی خالص از یک سو تا سیستم های برنامه ریزی استراتژیک دقیق از سوی دیگر.

کنترل مالی آسان‌تر و در نتیجه ارزان‌تر است. در عملیات انعطاف پذیرتر است، اما پتانسیل کمتری را برای تعامل بین ساختارهای سازمانی فراهم می کند. استفاده از برنامه ریزی استراتژیک زمان بر و پرهزینه است، اما فرصت بزرگی برای حداکثر سود فراهم می کند.

در میانه این محدوده، گولد و کمپبل کنترل های استراتژیکی را توصیف کردند که به شرکت ها اجازه می دهد قدرت رقابتی و مالی خود را متعادل کنند.

سوالات متداول در مورد کنترل SC

سوالات متداول در مورد کنترل SC
سوالات متداول در مورد کنترل SC

مدیران کنترل SC را برای اطمینان از دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان اعمال می کنند.

آزادی تصمیم گیری یکی از ویژگی هایی است که کنترل استراتژیک را از سایر اشکال اعمال شده توسط مدیران متمایز می کند. به عنوان مثال، کنترل عملیاتی و مدیریت فرآیندهای عملیاتی. این تفاوت‌های مشخصه بر نحوه طراحی فرآیندهای مدیریت و سیستم‌های پشتیبانی با استفاده از کارت امتیازی متوازن تأثیر می‌گذارد.

اصلیوظیفه SC-Control این است که تعیین کند آیا اهداف به دست آمده اند یا خیر و نیاز به تعدیل مطابق با تغییرات در محیط کسب و کار را درک کند. این وظیفه تنها از طریق نظارت، طراحی شده به عنوان یک فرآیند مستمر و همزمان برای به دست آوردن و پردازش اطلاعات، موازی با برنامه ریزی استراتژیک، توسعه و اجرا قابل تحقق است.

ماهیت کنترل برنامه ریزی استراتژیک را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

  • نظارت مستمر بر شرایط کاری خارجی و داخلی و پیشرفت در دستیابی به اهداف استراتژیک شرکت؛
  • اتحادیه شرکت ها، سیستم سازمانی، بخش های استراتژیک، بازارهای عملیاتی؛
  • تمركز بر ارزيابي پيشرفت و عملكرد، تشخيص و تفسير سيگنالهاي تغييرات و مشكلات آينده قبل از ايجاد پيامدهاي نامطلوب براي شركت، و ايجاد پاسخ لازم به اين تغييرات؛
  • پیاده سازی با استفاده از سیستم های اطلاعاتی و ابزارهای همکاری که پاسخ شرکت انعطاف پذیر را ممکن می کند؛
  • ارتباط نزدیک با برنامه ریزی استراتژیک؛
  • شامل ابزارهای رویه برنامه ریزی که در آن سیستم کنترل استراتژیک بستری برای اجرای استراتژی ها است.

ساختار سازمانی

ساختار سازمانی
ساختار سازمانی

ساختار سازمانی - پیکربندی رسمی نقش‌ها، رویه‌ها، مکانیسم‌های مدیریت و کنترل، و فرآیندهای مدیریت و تصمیم‌گیری. ساختار ساده استیک شکل سازمانی که در آن مالک مستقیماً تمام تصمیمات مهم را می گیرد و همه فعالیت ها را کنترل می کند، در حالی که کارکنان از اختیارات نظارتی استفاده می کنند.

ساختار عملکردی - متشکل از یک مدیر عامل و یک کارمند شرکتی محدود با مدیران خط عملکردی در مناطق سازمانی غالب است. مانند تولید، حسابداری، بازاریابی، تحقیق و توسعه، مهندسی و منابع انسانی.

ساختار چند رشته ای (M-Form) - شامل بخش های عملیاتی است، که در آن هر ساختار یک شرکت یا مرکز سود جداگانه را نشان می دهد، با شرکت کنندگان شرکتی که بیشترین مسئولیت را برای عملیات روزانه و استراتژی بخش ها به مسئول واگذار می کنند. مدیران.

فرم واحد تجاری شکلی از ساختار چند صنعت با حداقل سه سطح است:

  • سطح بالاتر دفتر مرکزی شرکت است؛
  • سطح بعدی - گروه SBU (واحد کسب و کار استراتژیک: شعبه، بخش)؛
  • آخرین سطح، تقسیم به گروه ها بر اساس رابطه (کالا یا بازار جغرافیایی) در هر SBU است.

متمرکز شدن میزانی است که تصمیم گیرندگان در سطوح بالاتر دولت حمایت می شوند.

سازمانها می توانند از انواع اصلی ساختارها در سیستم کنترل استراتژیک استفاده کنند: ساده، کاربردی و متنوع. گاهی اوقات سازمان‌ها متوجه می‌شوند که از یک ساختار واحد رشد کرده‌اند و برای این کار باید شکل جدیدی را تطبیق دهندبه طور موثر با پیچیدگی بیشتر و رشد تولید مقابله کنید.

کاربرد سبک در سازمان

فرآیندهای کنترلی SC تضمین می کند که اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف استراتژیک تکمیل شده و تأثیر مطلوب را بر سازمان می گذارد. یک فرآیند کنترل استراتژیک مؤثر باید به طور غیرمستقیم به سازمان کمک کند تا اطمینان حاصل کند که نتایج مورد نظر به دست آمده و تمام روش‌های مورد استفاده برای دستیابی به اهداف کارآمد هستند.

در عین حال، فعالیت های روزانه در سازمان ها با استفاده از سیستم های کنترل عملیاتی کنترل می شود.

یکی از راه‌های اعمال کنترل، درگیر شدن در فرآیندهای مدیریتی مبتنی بر اجرای کارت‌های امتیازی متوازن استراتژیک است که توسط کاپلان و نورتون در نوشته‌هایشان توضیح داده شده است.

روش‌های طراحی مدرن، مانند کارت امتیازی متوازن نسل سوم، جدیدترین ایده‌ها در مورد ایده‌های استراتژیک و اصول مدیریت را در چارچوبی آسان برای پیاده‌سازی ترکیب می‌کنند.

اقدام مدیریت

اقدامات مدیریتی
اقدامات مدیریتی

مدیریت استراتژیک مجموعه ای از فرآیندها و فعالیت های مداوم است که یک سازمان برای همسوسازی سیستماتیک منابع و فعالیت ها با چشم انداز، مأموریت و استراتژی در ساختار کسب و کار استفاده می کند. در یک محیط باثبات، استراتژی مستلزم ایجاد موقعیت رقابتی و سپس دفاع از آن است.

از طریق مدیریت استراتژیک، شرکت انعطاف پذیری بیشتری به دست می آورد. به راحتی می تواند از یک استراتژی غالب به استراتژی دیگر حرکت کند. راهبردیکنترل را می توان به پنج تابع اصلی تقسیم کرد:

  • برنامه ریزی;
  • سازمان؛
  • گذر کردن سفارشات;
  • هماهنگی;
  • کنترل.

وظایف اصلی کنترل استراتژیک عبارتند از:

  1. بر اساس رویه ها و روش ها استراتژی ها را توسعه دهید.
  2. تحلیل مورد استفاده در انتخاب استراتژی.
  3. روال اجرایی که با استانداردهای فعلی مطابقت دارد.
  4. نتایج مورد انتظار.

این کنترل مفاد فردی پروژه را بررسی می کند:

  1. کنترل مرحله برنامه ریزی استراتژیک.
  2. نظارت بر اجرای استراتژی.
  3. تحلیل استراتژی.

روشهای دستیابی به موفقیت

روشهای دستیابی به موفقیت
روشهای دستیابی به موفقیت

شرکت بدون داشتن اطلاعات لازم نمی تواند هیچ تهدید خارجی را که بتواند موفقیت شرکت را تحت تأثیر قرار دهد پیش بینی کند. کنترل استراتژیک به شما امکان می دهد منابع اطلاعاتی را شناسایی کنید که این عوامل خارجی را ردیابی می کنند.

چهار نوع کنترل SC عبارتند از مدیریت در مدیریت، کنترل پیاده سازی، کنترل هشدار و نظارت استراتژیک. هر کدام دیدگاه‌ها و روش‌های متفاوتی برای تجزیه و تحلیل کنترل استراتژیک برای کمک به حداکثر رساندن اثربخشی یک استراتژی تجاری ارائه می‌دهند.

بر اساس این فرضیه است که اوضاع در آینده چگونه پیش خواهد رفت. ابزارهای مدیریتی به شما امکان می دهند بررسی کنید که آیا این فرض در زمانی که ایده عملی می شود صادق است یا خیر. عواملی مانند تورم، نرخ بهره وتغییرات اجتماعی یا عوامل صنعتی مانند رقبا، تامین کنندگان و موانع ورود. این کنترل‌ها به شرکت کمک می‌کند تا تغییرات مدیریتی را که مطابق با استراتژی کسب‌وکارش است شناسایی کند.

بعد از تدوین یک استراتژی تجاری، شرکت باید آن را اجرا کند. هنگام انجام اقدامات لازم برای اجرای برنامه کنترل استراتژیک، شرکت از کنترل پیاده سازی استفاده می کند تا اطمینان حاصل کند که نیازی به ایجاد تغییر در استراتژی نیست. دو نوع اصلی مدیریتی که باید اجرا شود، نظارت بر مناطق استراتژیک و اجرای نقاط عطف است. اولی به این معنی است که تاکتیک‌هایی تجزیه و تحلیل می‌شوند که در خدمت به دست آوردن سهم بازار هستند، دومی به شما امکان می‌دهد فعالیت را در برخی از نقاط استراتژی ارزیابی کنید.

ردیابی هشدارها در کنترل مالی استراتژیک حیاتی است. شرکت ها به مکانیسم هایی برای ارزیابی وضعیت کسب و کار در مواقع اضطراری مانند بلایای طبیعی، فراخوان محصول یا رشد سریع بازار نیاز دارند. کنترل‌های هشدار اختصاصی به شرکت اجازه می‌دهد تا دقت استراتژی را در پرتو این پیشرفت‌های جدید آزمایش کند. پیاده‌سازی به آماده‌سازی روش‌هایی برای رسیدگی به این هشدارهای ویژه و همچنین رویه‌هایی که باید رعایت شود، اولویت‌ها و ابزارهای مورد استفاده نیاز دارد.

اطلاعات مدل

اطلاعات مدل
اطلاعات مدل

صرف نظر از نوع یا سطح سیستم های کنترل SC که یک سازمان نیاز دارد، می توان آن را به عنوان یک مدل بازخورد شش مرحله ای نشان داد:

  1. حوزه های اصلی کنترل را تعریف کنید - این اولین گام در فرآیند کنترل SC است. مدیران کنترل را بر اساس مأموریت، اهداف و مقاصد سازمان قرار می دهند که از طریق فرآیند برنامه ریزی توسعه یافته است. آنها باید انتخاب کنند زیرا این مدل گران ترین است و همیشه لازم نیست همه جنبه های سازمان را کنترل کرد.
  2. استانداردهای کنترل را تنظیم کنید. استاندارد مدیریت یک هدف کنترل استراتژیک است که عملکرد آتی با آن اندازه گیری می شود. جنبه های عملکرد قابل کنترل و مدیریت: کمیت، کیفیت، زمان، رفتار و مدیریت.
  3. عملکرد را ارزیابی کنید. عملکرد واقعی باید با استانداردها مقایسه شود. بسیاری از انواع اندازه‌گیری‌هایی که برای اهداف کنترلی انجام می‌شوند، بر اساس نوعی استاندارد تاریخی قبل از انجام اقدامات اصلاحی هستند.
  4. عملکرد را با استانداردها مقایسه کنید. مرحله مقایسه میزان تفاوت بین عملکرد واقعی و استاندارد را تعیین می کند. اگر دو مرحله اول با موفقیت انجام شده باشد، مرحله سوم فرآیند نظارت، مقایسه عملکرد با استانداردها، باید آسان باشد.
  5. دلایل انحراف را مشخص کنید. این مرحله در فرآیند کنترل SC شامل پاسخ به این سوال است: "چرا عملکرد با استانداردها متفاوت است؟" انجام اقدامات اصلاحی آخرین مرحله در فرآیند تعیین اینکه آیا اقدام اصلاحی مورد نیاز است یا خیر.
  6. آخرین مرحله در فرآیند نظارت این است که مدیران تصمیم بگیرند چه اقداماتی برای بهبود عملکرد در صورت وجودانحرافات.

تفاوت در کنترل های مدیریت

تفاوت در انواع کنترل های مدیریتی
تفاوت در انواع کنترل های مدیریتی

هر دو کنترل استراتژیک و عملیاتی دارای مزایایی هستند که سازمانها می توانند از آنها استفاده کنند. کنترل SC استراتژی فرآیند را از اجرا تا تکمیل در نظر می گیرد و میزان موثر بودن اقدامات و مکان هایی که می توان برای بهبود تغییرات ایجاد کرد را تجزیه و تحلیل می کند. کنترل عملیاتی بر عملیات روزانه متمرکز است. کنترل استراتژیک و عملیاتی - انواع کنترل های مدیریتی که تفاوت های قابل توجهی دارند.

عوامل مؤثر بر انواع کنترل و تفاوت آنها:

  1. کنترل SC را می توان تحت تأثیر عوامل خارجی و داده ها قرار داد.
  2. کنترل عملیاتی با عوامل داخلی کار مرتبط است.
  3. محیط زیست و بازار ارتباط بسیار بیشتری با کنترل SC دارند، در حالی که کنترل عملیاتی مربوط به مشکلات روزمره ای است که ممکن است ایجاد شود، مانند مشکلات کارکنان یا نقص های فنی.
  4. SC-کنترل در طول زمان با فرآیند سروکار دارد و به مراحل مختلف برای ارزیابی میزان مؤثر بودن آنها و اینکه در کجا می توان تغییراتی ایجاد کرد، می پردازد. این فرآیند کنترل استراتژیک می تواند چندین هفته یا چند ماه طول بکشد. پس از تکمیل فرآیند، ارزیابی ادامه می یابد.
  5. کنترل عملیاتی روزانه انجام می شود و مشکلات روزانه ایجاد می شود و برای رفع آنها در محل تلاش می شود.
  6. رفع اشکالات یا اقدام برای رفع مشکلات در آن کارآمدتر است زیرا فوراً اتفاق می افتد.
  7. مشکلی وجود داردکنترل SC، اما ارزیابی کارهایی که برای از بین بردن دلایل ایجاد مشکل باید انجام شود، زمان بسیار بیشتری می برد.
  8. از طریق کنترل های عملیاتی، مشکلات فوراً حل می شوند تا سازمان به خوبی کار کند.
  9. مانند اقدامات اصلاحی، فواصل بین گزارشات تحت کنترل SC چندین ماه طول می کشد و در گزارش های کنترل عملیاتی روزانه و هفتگی صادر می شود.
  10. کنترل SC به مسائل سازمانی بزرگتر تعلق دارد. مانند ورود به یک بازار جدید، بنابراین زمان بیشتری برای جمع آوری اطلاعات و گزارش مورد نیاز است.
  11. کنترل عملیاتی راندمان تولید، نتایج فروش و عملیات روزانه را در نظر می گیرد. این ارقام بسیار ساده تر هستند و بنابراین می توانند به سرعت و کارآمد ارائه شوند.

معیارهای کیفی و کمی

پس از تکمیل اجرای استراتژی، سازمان انتظار دستیابی به اهداف مورد نظر را دارد. لازم است فرآیند ارزیابی و نظارت بر استراتژی در مراحل اولیه اجرا سازماندهی شود تا بررسی شود که آیا استراتژی موفق بوده یا خیر و در صورت لزوم، تنظیمات را در میانه مرحله انجام دهیم. حرکات غیرمنتظره توسط رقبا می تواند شکاف های بزرگی در استراتژی ایجاد کند. بنابراین، فهرست کردن چنین عواملی مستلزم ارزیابی مداوم و استراتژی‌های کنترلی است.

ارزیابی استراتژی سازمان می تواند هم به صورت کیفی و هم کمی انجام شود. کمی سازی بر اساس داده ها است و با استفاده از تجزیه و تحلیل برای تعیین اینکه آیا محتوای استراتژی کار می کند یا نه امکان پذیر است. ارزیابی کیفی وکنترل یک فرآیند زمان واقعی است. سازمان ها معمولاً از نسبت های مالی به عنوان معیار کمی برای ارزیابی استراتژی استفاده می کنند.

در اینجا برخی از معیارهای مالی کلیدی است که می تواند به عنوان معیاری برای ارزیابی یک استراتژی استفاده شود:

  1. بازگشت سرمایه.
  2. بازگشت سرمایه.
  3. سودآوری.
  4. سهم بازار.
  5. سود هر سهم.
  6. افزایش فروش.
  7. افزایش دارایی.

این عوامل توسط سازمان های مختلف برای سنجش عملکرد یک سازمان استفاده می شود. لازم به ذکر است که معیارهای کیفی بیشتر به اهداف کوتاه مدت مربوط می شود تا اهداف بلند مدت. به همین دلیل، معیارهای کیفیت هنگام ارزیابی استراتژی ها بسیار مهم هستند.

عملکردهای حسابرسی

توابع حسابرسی
توابع حسابرسی

ممیزی روش دیگری برای کنترل است. توابع کنترل به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:

  1. حسابرسان مستقل حرفه ای هستند که خدمات خود را در سازماندهی کنترل استراتژیک ارائه می دهند.
  2. حسابرسان دولتی، سازمان‌هایی را که برای سازمان حسابرسی انجام می‌دهند، شامل نمی‌شود.
  3. حسابرسان داخلی کارکنان سازمان هستند و وظایف خود را در سازمان انجام می دهند.

گروه دیگری به نام ممیزی مدیریت وجود دارد که عملکرد کلی کل تیم مدیریت را بررسی و ارزیابی می کند. تیم های حسابرسی اثربخشی بخش های مختلف سازمان و سیستم مدیریت شرکت را ارزیابی می کنند. اطلاعاتی کهآنها برای مدیریت بسیار مهم است. در حال حاضر، بیشتر سازمان ها درگیر ممیزی مدیریت هستند.

بنابراین، واضح است که هدف کنترل استراتژیک اطمینان از همسویی مؤثر سازمان با محیط کسب و کار و پیشرفت آن به سمت هدف استراتژیک است. از آنجایی که تحقیقات کنترل SC هنوز در مراحل اولیه است، هیچ مدل یا نظریه پذیرفته شده ای در این زمینه وجود ندارد. به طور کلی، توسعه کنترل استراتژیک نیاز به ساختار، رهبری، فناوری، منابع انسانی و اطلاعات و سیستم های کنترل دارد.

توصیه شده: