2024 نویسنده: Howard Calhoun | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 10:25
داگلاس مک گرگور در کتاب خود در سال 1960 با عنوان جنبه انسانی شرکت دو نظریه ارائه کرد که به وسیله آنها می توان نحوه ایجاد انگیزه در افراد را در شرکت ها مشاهده کرد. دانشمند آنها را "نظریه X" و "نظریه Y" نامید.
داگلاس مک گرگور در نوشته های خود استدلال کرد که نقش مدیریت در نظر گرفتن عامل انسانی در مدیریت تولید است. بر این اساس، دانشمند توانست اصول اساسی مدیریت افراد در شرکت را تعیین کند. ارزش نگاهی دقیق تر به داده های نظریه انگیزه مک گرگور را دارد.
تاریخ و مبانی
اولین نظریه ارائه شده توسط مک گرگور "نظریه X" بود. در ابتدا، دانشمند استدلال کرد که کارکنان افرادی هستند که نمی خواهند مسئولیت فعالیت های کاری خود را بر عهده بگیرند و می توانند از طریق ترس، تهدید یا اهرم مالی تحت تأثیر قرار گیرند.
پس از مدتی، داگلاس مک گرگور به این نتیجه رسید که چنین رویکردی در مدیریت مؤثر نیست، زیرا چنین درکی از ماهیت انسان درست نیست. بنابراین، با گذشت زمان، "نظریه Y" ظاهر شد، که بر اساس آنوی کارکنان را افرادی سخت کوش معرفی کرد که آماده اند مسئولیت فعالیت های خود را بر عهده بگیرند و صادقانه در جهت خیر و صلاح سازمان کار کنند.
با این حال، درک این نکته مهم است که این حوزه ها متقابلاً منحصر به فرد نیستند، بلکه فقط مکمل یکدیگر هستند. بر اساس این یافته ها، مک گرگور در نظریه انگیزش خود، روش های مدیریت پرسنل مربوط به هر دو گروه اول و دوم را پیشنهاد کرد.
"نظریه X": تعریف و ماهیت
اساساً، "نظریه X" نشان می دهد که مردم فقط برای پول و امنیت شخصی کار می کنند. بر اساس این بیانیه، مک گرگور پرتره زیر را از کارمند متوسط شرکت ترسیم کرد:
- فرد کار را دوست ندارد و سعی می کند از آن اجتناب کند؛
- کارمند جاه طلبی ندارد، هیچ مسئولیتی نمی خواهد و ترجیح می دهد از فردی معتبرتر پیروی کند تا اینکه تیم را رهبری کند؛
- او خودمحور است و بنابراین به اهداف سازمانی اهمیت نمی دهد؛
- فرد در برابر هر تغییری مقاوم است، اما در عین حال زودباور و باهوش نیست.
طبق نظریه X، رویکردهای منابع انسانی می توانند از سخت تا نرم متغیر باشند. اولی مبتنی بر اجبار، تهدیدهای پنهان، نظارت و کنترل دقیق است. رویکرد ملایم این است که مدارا داشته باشید و امیدوار باشید که در ازای آن کارمندان بهترین عملکردی را داشته باشند که از آنها خواسته شود. با این حال، هیچ یک از این افراطها در مدیریت یک سازمان بهینه نیست.
رویکرد سخت منجر بهخصومت، بهره وری پایین عمدی و نیاز به کارکنان برای متحد شدن در گروه های غیررسمی. یک رویکرد نرم منجر به تقاضاهای روزافزون کارکنان برای دریافت پاداش بیشتر در ازای عملکرد رو به کاهش می شود. رویکرد مدیریت بهینه بر اساس تئوری X احتمالاً جایی بین این به اصطلاح افراط است.
نظریه Y
مفروضات کلی زیر در اینجا گنجانده شده است:
- برای یک فرد، کار می تواند به اندازه بازی یا اوقات فراغت طبیعی باشد؛
- افراد اگر به اهداف کاری خود متعهد باشند به سمت دستیابی به آنها جهت گیری می شوند؛
- افراد اگر پاداشهایشان نیازهای بالاتری مانند خودشکوفایی را برآورده کند، به اهدافشان متعهد خواهند بود.
- بیشتر مردم می توانند با استفاده از نبوغ خود در محل کار مسئولیت پذیری کنند.
بر اساس این مفروضات، می توان با استفاده از انگیزه خود کارمند برای انجام وظایف به عنوان یک انگیزه، اهداف شخصی را با اهداف سازمان هماهنگ کرد.
مک گرگور تاکید کرد که "نظریه Y" به معنای نرم نیست. او اذعان کرد که برخی از افراد ممکن است نتوانند به سطح مورد نیاز از بلوغ کاری برسند و بنابراین ممکن است به کنترلهای سختتر نیاز داشته باشند که میتوان با پیشرفت کارمند آن را کاهش داد.
رابطه بین نظریه های انگیزش داگلاس مک گرگور و سلسله مراتب نیازها
در کار خود دانشمنداز تجربیات سایر بنیانگذاران علم مدیریت استفاده کرد. مک گرگور بر اساس سلسله مراتب نیازهای A. Maslow در نظریه انگیزش خود مشخص کرد که نیاز ارضا شده دیگر فرد را به انجام کاری تحریک نمی کند. مطابق با ایده مک گرگور، این شرکت افراد را تشویق می کند تا وظایف شغلی خود را از طریق پول و سایر مزایایی که به رفع نیازهای پایین کارمند کمک می کند، انجام دهد. اما وقتی این نیازها برآورده شوند، منبع انگیزه از بین می رود.
در نظریه انگیزه خود، مک گرگور به این نتیجه رسید که سبک مدیریتی که بر تئوری X تکیه دارد، در واقع مانع از ارضای نیازهای سطح بالاتر انسان می شود. بنابراین، تنها راهی که کارگران می توانند متوسل شوند این است که با کسب پاداش های پولی بیشتر، نیازهای سطح بالاتر خود را در کار خود برآورده کنند. اگرچه ممکن است پول مؤثرترین راه برای تحقق خود نباشد، در محیط تئوری X معمولاً تنها راه میتواند باشد.
مردم از کار برای ارضای نیازهای پایین تر خود استفاده می کنند، اما در عین حال به دنبال ارضای نیازهای بالاتر در اوقات فراغت خود هستند. اما دقیقاً هنگام برآوردن نیازهای بالاتر محل کار است که یک کارمند می تواند برای شرکت بسیار سازنده تر و مفیدتر باشد.
نتیجه گیری
مفهومی که توسط دی. مک گرگور در تئوری انگیزش گنجانده شد، نحوه مدیریت افراد را برای بسیاری از رهبران روشن کرد. به طور کلی، کار این دانشمند نقطه شروع بسیاری از نظریه پردازان دیگر در این زمینه شد.مدیریت پرسنل.
نظریه های X و Y بازتابی از الگوهای رفتاری افراطی کارکنان شرکت هستند. بنابراین، دانشمند، در پایان، آنها را به یکی آورد - "نظریه XY"، که نشان می دهد هر دو "افراد تنبل کامل" و "کارگران خلاق و با استعداد" می توانند در یک سازمان کار کنند. بنابراین، همانطور که خود مک گرگور اشاره کرد، تئوری های انگیزه X و Y باید توسط رهبر در یک مجموعه استفاده شود، اما نه جداگانه.
توصیه شده:
ضریب کینز در نظریه او
تسهیل کمی یک مفهوم نسبتاً جدید در اقتصاد است. ماهیت آن افزایش قابل توجهی در هزینه های دولت برای احیای فرآیندهای اقتصادی در یک کشور خاص است. نویسنده این ایده یک اقتصاددان آمریکایی - جی کینز بود که این ایده را در آغاز قرن گذشته تدوین کرد
جوهر انگیزه: مفهوم، سازماندهی فرآیند، کارکردها
برای انجام هر فعالیتی، فرد نیاز به انجام اعمال دارد، این با مفهوم انگیزه مرتبط است. مهمترین وظیفه یک مدیر ایجاد انگیزه در کارکنان برای کار است. برای انجام این عملکرد مهم، لازم است بدانیم که این فرآیند چیست. بیایید ببینیم جوهر و کارکردهای انگیزش مدیریت کارکنان چیست
کنترل بازتابی: مفهوم، نظریه، روشها و دامنه
چیزی به عنوان "کنترل بازتابی" به چه معناست؟ ترجمه شده از لاتین، reflexio به معنای "بازتاب" یا "بازگشت" است. انعکاسی به عنوان چنین مدیریتی درک می شود، که در آن هر یک از طرفین به دنبال انجام هر کاری هستند تا طرف مقابل را وادار کنند تا به گونه ای عمل کند که برای خودش مفید باشد
داگلاس مک گرگور: کمک به مدیریت
به عنوان یک روانشناس اجتماعی، داگلاس مک گرگور، دکترا، مدتهاست درگیر مسائل مدیریتی بوده است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، نام او با ایده های درخشان در این زمینه پیوند تنگاتنگی داشت
نظریه های اعتباری: طبقه بندی نظریه ها، ویژگی ها، توصیف، تاریخچه توسعه و کارکردها
در طول تاریخ طولانی اعطای وام، بانک ها به منظور بهبود کارایی مدیریت اعتبار، سیستم های مختلف گروه بندی وام ها را بر اساس معیارهای خاصی ایجاد کرده اند. وام ها همیشه توسط نظریه های خاصی که در طول زمان تکامل می یابند، هدایت شده اند