مفهوم و انواع قدرت در مدیریت. مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت

فهرست مطالب:

مفهوم و انواع قدرت در مدیریت. مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت
مفهوم و انواع قدرت در مدیریت. مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت

تصویری: مفهوم و انواع قدرت در مدیریت. مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت

تصویری: مفهوم و انواع قدرت در مدیریت. مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت
تصویری: آموزش رهبری کسب‌وکار: کارت امتیازی متوازن - درس اول 2024, آوریل
Anonim

کسی که مقام رهبری را اشغال می کند همیشه مسئولیت بزرگی را بر عهده می گیرد. مدیران باید فرآیند تولید و همچنین مدیریت کارکنان شرکت را کنترل کنند. در عمل چگونه به نظر می رسد و چه نوع قدرتی در مدیریت وجود دارد، در زیر بخوانید.

مفهوم

تعریف قدرت در مدیریت
تعریف قدرت در مدیریت

قدرت چیست؟ این مدیریت افراد و تأثیرگذاری بر آنها به کمک نفوذ شخصی است. یک تعریف استاندارد از قدرت در مدیریت وجود دارد. این حاکی از تأثیری هدفمند بر مردم است که نگرش آنها را نسبت به کار تغییر می دهد، نیروها را بسیج می کند و باعث می شود کارمندان با حداکثر ظرفیت خود کار کنند. آیا برای یک فرد سخت است؟ فردی که دارای ویژگی های رهبری باشد می تواند بدون مشکل زیاد پیروان را رهبری کند. یک فرد می تواند با کمک پیشنهاد و ترغیب، فعالیت های تیم را در جهت درست شرکت هدایت کند. محتوا و مفهوم «قدرت» برای هر حوزه خاص کاملاً ذهنی است. شرکت ها از انواع مختلفی استفاده می کنندراه هایی برای بهبود عملکرد یک نفر ترجیح می دهد از روش شلاق استفاده کند، در حالی که کسی روش تحریک با کمک هویج را ترجیح می دهد. بهترین نتایج توسط رهبری به دست می آید که می داند چگونه دو رویکرد را ترکیب کند.

مبانی قدرت

اشکال مدیریت قدرت و نفوذ
اشکال مدیریت قدرت و نفوذ

مردم باید به طور قانونی هدایت شوند. مفهوم قدرت و نقش آن در مدیریت با روش های تأثیرگذاری بر کارکنان تعیین می شود. رهبران چه دلایلی برای قدرت دارند؟

  • قانون. قانون اساسی حقوق و وظایف رهبران را مشخص می کند. مدیر باید بر اساس آنها هدایت شود و از حد مجاز عبور نکند. در غیر این صورت، کارگران ممکن است دست به اعتصاب بزنند یا استعفا دهند. قوانین بر روابط بین زیردستان و رهبران حاکم است. هر فردی که برای کار در یک شرکت خاص وارد می شود، باید وظایف و حقوق خود را بداند. در غیر این صورت، او در معرض خطر قرار گرفتن در موقعیتی قرار می گیرد که آنها او را «سوار» کنند.
  • ترس. انسان باید به آینده خود اطمینان داشته باشد. اگر چنین اطمینانی وجود نداشته باشد، ترس ایجاد می شود. ترس می تواند بهترین انگیزه برای کار باشد. کارمندی که می ترسد شغلش را از دست بدهد، به خوبی کار می کند و دستورات داده شده به او را به موقع و با کیفیت انجام می دهد.
  • پاداش. انواع قدرت در مدیریت متضمن چندین رویکرد به رهبری است. یکی از آنها ایجاد انگیزه در کارکنان از طریق پاداش است. کسی که می داند برای تلاش هایش چه چیزی به دست می آورد، بهتر از کسی که چشم انداز پیشرفت خود را نمی بیند، کار می کند.
  • متقاعدسازی. هر کارمندی باید باشدبا انگیزه کارشان متقاعد كردن كاركنان مبني بر اينكه براي خير بشريت كار مي كنند، بهترين انگيزه است. یک شرکت در حال رشد باید همیشه انگیزه ای برای توسعه در اختیار کارکنان خود قرار دهد.
  • کاریزما. انواع قدرت در مدیریت مبتنی بر مفهوم رهبری است. رهبري كه براي كاركنانش اقتدار داشته باشد، مي تواند شركت را هرجا كه بخواهد هدايت كند. کارکنان باید به رهبر اعتماد کنند و به تدبیر او ایمان داشته باشند. کار کردن تحت کنترل یک ظالم کمی لذت است.

انواع قدرت

استفاده از قدرت در مدیریت
استفاده از قدرت در مدیریت

رهبر باید در مورد سبک مدیریت خود تصمیم بگیرد. فردی که مسئولیت را بر عهده می گیرد باید میزان تأثیری که بر کارمندان دارد را درک کند. انواع قدرت و نفوذ در مدیریت چیست؟

  • خروجی از دفتر. رهبر برای زیردستان یک اختیار است. اما همیشه کاریزمای شخصی به فرد کمک نمی کند تا از نردبان شغلی بالا برود. گاهی اوقات افراد شایسته ای به سمت های مسئولیت منصوب می شوند که می توانند و می توانند به خوبی از عهده وظایف خود برآیند. قدرت رهبرانی که به لطف دانش، مهارت و همت جای خود را گرفته اند، هر لحظه می تواند متزلزل شود. فردی که به لطف فعالیت فکری خود از نردبان شغلی بالا رفته است، برای ماندن در موقعیت خود باید سخت تلاش کند. توسعه حرفه ای مستمر از طریق خودسازی یا گذراندن دوره های تخصصی از قرص های جادویی هستند.که فردا تضمین می کند.
  • از طرف فردی. این نوع قدرت در مدیریت قابل اعتمادتر است. یک فرد کاریزماتیک یا یک رهبر قادر است مردم را رهبری کند. اگر کارمندان رئیس خود را فردی با اعتماد به نفس ببینند که می داند چگونه اهدافی را تعیین کند و به آنها دست یابد، از مدیر تقاضای توسعه مداوم نخواهند داشت. بله، اگر این اتفاق بیفتد خوب است، اما اگر فرد در رشد فکری خود به زیردستان ببازد، اقتدار فرد متزلزل نمی شود.

اشکال قدرت

انواع قدرت و نفوذ در مدیریت
انواع قدرت و نفوذ در مدیریت

استفاده از قدرت در مدیریت مستلزم یک پایه محکم است که بر آن استوار خواهد شد. رهبر ممکن است یک یا چند شکل از اقتدار را اعمال کند. آنها چیست؟

  • قانونی. یک شخص می تواند یک شرکت را با هدایت کد کار مدیریت کند. ممکن است فکر کنید که همه رهبران این کار را انجام می دهند. اصلا. سازمان های بودجه ای اغلب قوانین خود را برای توسعه شرکت ارائه می کنند و اگر کارمندی با آنها موافق نباشد، اخراج می شود. مراجعه به دادگاه در این مورد بیهوده است. اقتدار مشروع باعث ایجاد اختلاف بین کارکنان و زیردستان نمی شود. کارکنان همیشه می دانند که در صورت لزوم می توانند به کد کار مراجعه کنند و شنیده می شوند.
  • اجباری. روش شلاق از نظر نظم و انضباط سود می دهد. مدیرانی که با جریمه و انواع کسرهای نقدی از دستمزد انگیزه کارمندان را ایجاد می کنند، می توانند به کارهای خوبی دست یابند. اما جو تیم همیشه متشنج و غیر دوستانه خواهد بود.
  • مشوق.این نوع قدرت و نفوذ در مدیریت شامل پاداش دادن به کارکنان برای موفقیت آنها می شود. مشوق ها می توانند پاداش هایی برای کار خوب، پیشرفت شغلی یا شرایط کاری بهتر باشند. کارمندان برای عملکرد بهتر تحریک می شوند و می دانند که اگر اشتباه کنند، بیش از حد مورد انتقاد قرار نخواهند گرفت.
  • منبع. قدرت در مدیریت، ذات، منابع و اشکال با منابعی که مدیر در اختیار دارد تعیین خواهد شد. آنها می توانند هم طبیعی و هم مالی باشند. چنین شرکت هایی به دلیل سرمایه گذاری های خوب مدیریت و حامیان مالی و سهامداران به سرعت در حال رشد هستند.
  • قدرت تصمیم گیری. این شکل از رهبری توسط بسیاری زیر سوال می رود. مدیران در این مورد تصمیمات مسئولانه ای در مورد توسعه شرکت می گیرند، اما درک نحوه عملکرد بخش ها را ضروری نمی دانند. قدرت بر هر بخش از تولید در دستان مدیر است که مسئولیت کامل تمام اعمال کارکنان را بر عهده دارد.
  • قدرت اتصالات. انواع روش های نفوذ قدرت و مدیریت مبتنی بر ارتباطات شخصی در کشور ما به خوبی ریشه دوانده است. وقتی افرادی را که در مؤسسات مختلف می شناسید داشته باشید، اداره یک کسب و کار آسان تر است.

توابع قدرت

ویژگی های استفاده از قدرت در مدیریت
ویژگی های استفاده از قدرت در مدیریت

مبانی و اشکال تجلی قدرت در مدیریت بستگی به این دارد که رهبری چه وظایفی را انجام خواهد داد. یک مدیر خوب چه می کند؟

  • رعایت نظم. مدیر باید بر نحوه کار کارکنان نظارت داشته باشدمیزان گسترش روابط دوستانه در تیم اگر در شرکت «اردوگاه‌های» مختلفی در مقابل یکدیگر وجود داشته باشد، دستیابی به اهداف مشترک زیر سؤال خواهد رفت. برای جلوگیری از این امر، مدیر باید بلافاصله تمام مسائل و اختلافاتی را که بین افراد ایجاد می شود حل و فصل کند.
  • دستیابی به اهدافتان. وظیفه اصلی رهبر دستیابی به اهداف تعیین شده برای او است. یک مدیر باید بتواند مشکلات را پیش بینی کند و به سرعت راه حل ها را بیابد.
  • عیب یابی. مهم نیست که چقدر شرکت خوب کار می کند، همیشه شکست و فورس ماژور وجود خواهد داشت. با حذف آنها باید به موقع توسط رهبر برخورد شود.
  • انگیزه. اگر مردم معنای فعالیت های خود را درک کنند بهتر کار خواهند کرد. مهم نیست که مدیر از چه سبکی از انگیزه استفاده می کند، نکته اصلی این است که کارکنان بفهمند چرا باید بهترین کار خود را ارائه دهند.

Power Styles

در مدیریت، اشکال قدرت و نفوذ اعمال شده بر زیردستان به این بستگی دارد که مدیر کدام سبک رهبری را انتخاب کرده است.

  • سبک رهبر. مدیر مسئولیت کامل کاری را که کارکنانش انجام می دهند به عهده می گیرد. مدیر همیشه از تمام وظایف شرکت آگاه است، او از مهلت های تحویل هر پروژه خاص آگاه است. مدیر به طور مستقل راه تأثیرگذاری بر کارکنان را انتخاب می کند. هنگام انجام یک کار، مدیر می تواند به کارکنان پاداش دهد و برای انجام سایر وظایف، کارکنان را از نوعی امتیاز محروم کند. رویکرد منعطف به رهبری بهترین نتایج را دارد، اما ثبات را از کارکنان سلب می کند، زیرا آنها این کار را نمی کنند.بدانید که از پروژه بعدی چه انتظاری دارید.
  • سبک ارسال. در این حالت کارمندان وظایفی را که به خوبی تعریف شده انجام می دهند. صرف نظر از پروژه، کارکنان در آینده مطمئن خواهند بود. افراد می توانند آینده خود را در شرکت برنامه ریزی کنند، شغل خود را. کارمندان مزایای کار را تا حد فرسودگی می‌دانند، و همچنین می‌دانند که برای به تأخیر انداختن پروژه یا تأخیر با چه چیزی مواجه می‌شوند.

روش های تأثیر

انواع قدرت و روش های مدیریت نفوذ
انواع قدرت و روش های مدیریت نفوذ

ویژگی های استفاده از قدرت در مدیریت بستگی به این دارد که مدیر چگونه کارکنان را برانگیزد و تشویق کند.

  • علاقه ها. شخصی که در منافع شرکت سهیم باشد در هر دفتری ضروری است. اگر آرزوهای شخصی یک کارمند با مسئولیت های کاری او مطابقت داشته باشد، آن شخص بسیار سخت تر و کارآمدتر کار می کند.
  • ارزشها. هر فردی جهان بینی و ارزش های اخلاقی خود را دارد. یک رهبر باتجربه از بازی کردن با آنها ترسی ندارد. بسته به اینکه چه کسی دارای چه سیستم ارزشی است، یک مدیر می تواند به روش های مختلفی در کارکنان انگیزه ایجاد کند. برای برخی حقوق و دستمزد اهمیت زیادی دارد و برای برخی دیگر پرستیژ مهمتر است.
  • محدودیت. قدرت به شخص این حق را تحمیل می کند که برخی از فعالیت ها را به میل خود اعمال کند. به عنوان مثال، یک مدیر ممکن است کارمندان را از چت کردن در محل کار منع کند اگر به نظر او این روند در کار تداخل ایجاد کند.
  • آموزش و پرورش. اگر کارگران شایستگی داشته باشند همینطور خواهند ماندبه طور مداوم دانش خود را بهبود خواهند بخشید. اما همه افراد وقت کافی برای آموزش ندارند. بنابراین شرکت با هزینه شخصی بهترین کارمندان را آموزش خواهد داد. این روش تشویق برای بسیاری از متخصصان جوان جذاب است.
  • متقاعدسازی. برای اینکه انسان خوب کار کند باید متقاعد شود که بیهوده کار نمی کند. هر شرکتی باید نوعی ماموریت اجتماعی داشته باشد که از طریق آن کارکنان احساس کنند در حال کمک به جامعه هستند.
  • خلاقیت. هر شرکتی باید به کارمند کمک کند تا توانایی های بالقوه خود را درک کند. رویکرد خلاق به کار باید توسط رهبران تشویق شود.

خواص قدرت

انواع قدرت و روش های نفوذ مدیریت بر اساس ویژگی های خاص تعیین می شود. آنها چیست؟

  • اجتماعی. رهبر نباید مستبد باشد. مسئولان باید در قبال زیردستان خود پاسخگو باشند. مدیر موظف است به خواسته های کارکنان، نگرش آنها نسبت به مدیریت و ارتباط آنها با یکدیگر توجه کند.
  • نامتقارن. مدیر باید درک کند که تأثیر یکسانی روی همه کارکنان ندارد. برخی افراد تلقین پذیرتر هستند، برخی دیگر مشکوک تر یا ناباورتر هستند. همیشه باید در نظر گرفت که همه کارمندان نمی توانند وظایف خود را به طور یکسان درک کنند و به خوبی با آنها کنار بیایند.
  • هدفمند. قدرت همیشه روی اهداف خود تمرکز می کند. آنها کسانی هستند که هنگام تصمیم گیری در مورد کارمندان باید آنها را هدایت کند.
  • پتانسیل. کارمندان باید وظایف خود را به همان اندازه به خوبی انجام دهندپاداش کار انجام شده و زمانی که ندارند. مقامات نباید دائماً با پاداش یا جریمه به کارکنان انگیزه دهند.
  • ایمان. زیردستان باید به رهبر خود اطمینان داشته باشند، آنها باید به شایستگی او در زمینه مدیریت شرکت اعتماد کنند. بی اعتمادی باعث ایجاد شک و تردید مردم در مورد ماموریت شرکت می شود که به هیچ عنوان نباید آن را متزلزل کرد.

مزایای قدرت

قدرت در منابع و اشکال ذاتی مدیریت
قدرت در منابع و اشکال ذاتی مدیریت

افرادی که در مدیریت و مدیریت قدرت دارند سودهای زیادی دریافت می کنند. آنها چیست؟

  • افزایش عزت نفس. فردی که دیگران را مدیریت می کند، احساس اهمیت بیشتری می کند. از اطاعت و اجرای دستوراتش خرسند است. اعتماد به نفس زمانی افزایش می یابد که زیردستان با احترام نگاه کنند، به هر کلمه پایبند باشند و در مورد هر تصمیمی مشورت کنند.
  • مدیریت خوب زمان. فردی که مجبور است افراد را مدیریت کند و پروژه ها را به موقع تحویل دهد، باید بتواند زمان خود را مدیریت کند. تمرین در این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. فردی که مدیریت یک سازمان را یاد گرفته است، می تواند به راحتی زندگی را مطابق میل خود سازماندهی کند و همه چیز را با کوچکترین جزئیات برنامه ریزی کند.
  • نیروی اراده. فردی که مسئولیت بزرگی دارد باید بتواند سریع و بدون تردید تصمیم بگیرد. حتی اگر تصمیم بر خلاف خصوصیات شخصی یک فرد باشد، او باید بتواند اراده خود را در دست بگیرد و قراردادی امضا کند یا تصمیم مهمی بگیرد.
  • پرداخت بالا. آخرین نقش را دستمزد بازی نمی کند. افرادی کهموقعیت خوبی داشته باشید، فرصت سفر داشته باشید، در شرایط راحت زندگی کنید و نگران فردا نباشید.

معایب قدرت

مفهوم و انواع قدرت در مدیریت در بالا مورد بحث قرار گرفت. فردی که مقام رهبری را اشغال می کند نه تنها از مزایای زندگی بیهوده برخوردار است، بلکه معایب بسیاری نیز دارد. آنها چیست؟

  • مسئولیت. رهبر همیشه نه تنها در قبال اعمال خود، بلکه در قبال فعالیت های زیردستان نیز مسئول است. یک مدیر باید آماده باشد که برای اشتباهاتی که مرتکب نشده است مورد قضاوت قرار گیرد. هر گونه شکست در تولید تقصیر مدیر تلقی می شود. و مهم نیست که زیردستی که نتوانسته به درستی از عهده وظایفش برآید، در واقع مقصر است.
  • یافتن هماهنگی بین همه زمینه های زندگی دشوار است. فردی که جایگاه بالایی در مدیریت شرکت دارد اغلب نمی تواند تعادلی بین فعالیت های شخصی و کاری خود پیدا کند. ممکن است فرد زمان کافی برای سرگرمی، مسافرت یا ارتباط با عزیزان خود نداشته باشد.
  • تنهایی. رهبران خوب، درست مانند معلمان خوب، باید تمام وقت خود را به کار اختصاص دهند. چنین افرادی به ندرت خانواده و فرزند دارند. و اگر خانواده ای وجود داشته باشد، او به ندرت یک شخص عالی رتبه را در خانه می بیند.
  • استرس مداوم. مسئولیت پذیری انسان را بسیار عصبی می کند. به همین دلیل، رهبران خوب نمی توانند بیش از 10 سال در یک موقعیت مسئول باشند. پس از این مدت، آنها شروع به از دست دادن اعصاب خود می کنند و اغلب وضعیت به یک اختلال روانی می رسد.

توصیه شده: